loading...
هفته
حسن بازدید : 146 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)
داستان های بهلول تخت پادشاهی

داستان های بهلول تخت پادشاهی

داستان های بهلول تخت پادشاهی

روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و

 

واهمه بر تخت خلیفه نشست

 

غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند

 

هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند

 

از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید

 

نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم

 

هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود

 

بهلول گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم

 

زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم

 

در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای  چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید

 

تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستي !!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان عزيز حسن هستم ساكن شيراز.اميدوارم لحظات خوشي را اينجا بگذرانيد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 142
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 26
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 112
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 186
  • باردید دیروز : 127
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 650
  • بازدید ماه : 650
  • بازدید سال : 17,718
  • بازدید کلی : 75,905
  • کدهای اختصاصی
    بالا برنده

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    اسلایدر