loading...
هفته
حسن بازدید : 85 جمعه 16 اسفند 1392 نظرات (0)

 

داستان های بهلول جمع دیوانگان

حکایت های شیرین و پند آموز بهلول عاقل ترین دیوانه

 

هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش

 

سر رفته بود

 

از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند

 

سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند

 

هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار

 

بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست

 

عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟

 

بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست

 

هارون از کوره در رفت و فریاد زد :

 

این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد

 

بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هست هارون !

درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان عزيز حسن هستم ساكن شيراز.اميدوارم لحظات خوشي را اينجا بگذرانيد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 142
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 101
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 161
  • باردید دیروز : 127
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 625
  • بازدید ماه : 625
  • بازدید سال : 17,693
  • بازدید کلی : 75,880
  • کدهای اختصاصی
    بالا برنده

    ابزار هدایت به بالای صفحه

    اسلایدر